مقالهوبلاگ

نظريه‌هاي شخصيت شناسی از دیدگاه روانشناسان برجسته

اشتراک گذاری این مطالب در:

شخصيت شناسی از دیدگاه مردم و جامعه  با دیدگاه روانشناسان تفاوت زیادی باهم دارد. روانشناسی شخصیت افراد را از نظر خوب یا بد بودن، تقسیم بندی نمی کند. بلکه این علم به دنبال بررسی علمی رفتارهای انسان است تا بتواند بعد برای پیش بینی های دقیق از رفتارها، کنترل شخصیت و پیش گیری از رفتارهای ناخوشایند و درمان آنها داشته باشد.

در مورد شخصیت شناسی نظریات مختلفی ارائه می شود که هر یک ریشه بخصوصی دارند. به طور کلی ریشه نظریات شخصیت را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:

شخصيت شناسی براساس عوامل ژنتیکی

برخی از روانشناسان معتقدند رویکردهای بیولوژیک و عوامل ژنتیک نقش مهمی در شکل گیری شخصیت دارد. از نظر این گروه بین ویژگی های شخصیتی انسان با عوامل ژنتیکی که از والدین به کودک منتقل می شود، ارتباط نزدیکی وجود دارد. حتی آنها معتقدند افراد درونگرا بیشتر از افراد درونگرا تحت تاثیر عوامل وراثت قرار می گیرند. در واقع شخصیت درونگراها آینه ای است که شخصیت والدین را منعکس می کند.

گروه دیگری از روانشناسان معتقدند شخصیت شناسی باید براساس تعاملات فرد با محیط انجام شود.

شخصیت شناسی براساس تعامل با محیط

گروه دیگری از روانشناسان معتقدند شخصیت شناسی باید براساس تعاملات فرد با محیط انجام شود. در واقع این گروه معتقدند شخصیت انسان چیزی نیست جز تاثیراتی که از جامعه می پذیرد. پس اگر می خواهیم شخصیت افراد را بررسی کنیم، باید به بررسی جامعه و محیطی که در آن رشد کرده است، بپردازیم. آنها رفتارهای قابل مشاهده را معیار اصلی برای دسته بندی شخصیت می دانند و به احساسات درونی و افکار و نیات توجهی ندارند.

شخصیت شناسی براساس تجربیات گذشته

از نظر روانشناسانی همچون فروید، ذهن ناهوشیار یا ناخودآگاه تاثیر زیادی بر روی شخصیت انسان دارد. بنابراین شخصیت شناسی بدون در نظر گرفتن تجربیات گذشته صحیح نیست. از نظر این گروه انسان موجود پیچیده ای است که رفتارهای او تحت تاثیر عوامل ناخودآگاهیست که خودش هم از آن اطلاعی ندارد. بنابراین وظیفه یک روانشناس پیدا کردن این موارد است.

شخصیت شناسی براساس اراده آزاد

چهارمین طیف روانشناسان کسانی هستند که معتقدند شخصیت انسان براساس اراده آزاد و تجربیات فردی خود او بروز می کند. در واقع آنها خودشکوفایی را عاملی برای رشد شخصیت می دانند. انسان مختار بدنیا می آید و قدرت تغییر و ساخت شخصیت خود را دارد.

شخصیت شناسی بدون در نظر گرفتن تجربیات گذشته صحیح نیست

شخصیت شناسی از نظر فروید

فروید معتقد است شخصیت براساس غرایز شکل می گیرند. در واقع این غرایز هستند که نوع رفتار و شخصیت ما را تعیین می کند. او معتقد است غرایز به دو دسته تقسیم می شوند:

غرایز زندگی: این نوع غرایز شامل نیاز به غذا، نیروی جنسی و زنده ماندن است. در واقع غرایز زندگی باعث رشد و نمو می شود انرژی روانی حاصل از آن را «لیبیدو» می نامند. البته فروید معتقد بود غریزه جنسی بیش از سایر غرایز بر روی شخصیت ما تاثیر می گذارد.

غرایز مرگ: مردم به صورت ناخودآگاه میل به مردن دارد. پرخاشگری یکی از نشانه های این غریزه است. حتی فروید آن را برای ماهیت انسان ضروری می داند.

فروید معتقد است شخصیت براساس غرایز شکل می گیرند.

عوامل موثر بر روی شخصیت از نظر فروید

از نظر فروید شخصیت انسان تحت تاثیر بخش های مختلف حافظه است. در همین راستا او حافظه را به سه قسمت تقسیم می کند:

سطح خودآگاه: از نظر فروید تمامی تجربیات و احساسات ما که به آن آگاهی کامل داریم، در این سطح قرار می گیرند. البته تنها بخش محدودی از شخصیت را تشکیل می دهد. زیرا تنها ما به قسمت کوچکی از خاطرات، احساسات و افکار خود آگاهی داریم.

سطح ناخودآگاه: فروید معتقد است قسمتی زیادی از شخصیت ما را بخش ناخودآگاه تشکیل می دهد. بسیاری از رفتارها، حرف ها و حرکات ما از همین قسمت دستور می گیرد.

سطح نیمه خودآگاه: این قسمت بین دو سطح خودآگاه و ناخودآگاه قرار می گیرد. اداراکات، افکار و خاطراتی که در این قسمت قرار دارند، به آنها آگاهی نداریم اما می توانیم آنها را به قسمت خودآگاه خود وارد کنیم.

در ابتدا این تقسیم بندی فروید از ذهن انسان مورد توجه قرار نگرفت. اما بعدها برخی از روانشناسان قرن 21 به اهمیت آن پی بردند. روش هیپنوتیسم به همین موضوع اشاره دارد و سعی می کند خاطراتی را که به فراموشی سپرده شده اند، بازیابی شوند. این خاطرات اگر چه در ظاهر فراموش می شوند، اما همچنان بر روی تصمیم گیری ها و واکنش ها تاثیر دارند.

از نظر فروید اضطراب هم یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر روی شخصیت است. او اضطراب را به سه نوع واقعی، روان رنجور و اخلاقی تقسیم می کند. اضطراب واقعی به دلیل ترس از خطراتی است که در زندگی رخ می دهند. برای مثال وقتی کسی از خطر تصادف، زلزله یا سیل دچار ترس می شود، اضطراب واقعی به سراغش می آید.

دلیل اضطراب روان رنجور به دوران کودکی بر می گردد. برای مثال کودکی که مدام ترس از تنبیه شدن دارد، این ترس به صورت اضطراب برای همیشه با او باقی می ماند. اضطراب اخلاقی هم ترس از وجدان است. تعارض بیان رفتارهایی که از انسان سر می زند و خود درونی او باعث بوجود آمدن این نوع اضطراب می شود.

از نظر فروید اضطراب برای بقای انسان لازم است. زیرا او به او خبر می دهد که در حال تهدید شدن است. در این صورت فرد درصدد حفاظت از خودش برمی آید. در همینجاست که واکنش انسان ها نسبت به خطرات شخصیت آنها را شکل می دهد. برخی شخصیت ها ترسو هستند و از موقعیت تهدیدکننده می گریزند. اما برخی شخصیت مقاوم تری دارند و در مقابل خطر می ایستند. برخی از احکام وجدان پیروی می کنند و عده ای دیگر ممکن است قانون شکنی کنند.

شخصیت شناسی از یونگ

یونگ هم یکی دیگر از روانشناسان برجسته است که نظریات او مورد توجه بسیاری از مردم عادی قرار گرفته است. او معتقد بود که نه تنها گذشته، بلکه آینده هم در شکل گیری شخصیت موثر است. این مورد به صورت کاملا ناهشیار بر روی رفتار تاثیر می گذارد. او معتقد بود روان انسان انسان یک انرژی محدود است که به شخصیت سوخت رسانی می کند.

زمانی که برای یک فکر یا ایده انرژی صرف می شود، به ارزش و سپس بخشی از شخصیت انسان تبدیل می شود. به عنوان مثال فردی که به ثروت اندوزی خیلی علاقه دارد، این فکر به صورت انرژی روانی تبدیل به فعالیت های درآمدزا تبدیل می شود. یعنی فرد بیشترین انرژی روانی خود را صرف پیدا کردن ثروت می کند.

درونگراها و برونگراها از نظر یونگ

یونگ معتقد انسان ها براساس غرایز خود یا به صورت درونی و یا بیرونی عمل می کنند. به همین دلیل او دو نوع شخصیت درونگرا و برونگرا را مطرح می کند. شخصیت های برون گرا از نظر اجتماعی جسور و معاشرتی هستند. آنها به سمت دنیای بیرون گرایش دارند و از چیزی خجالت نمی کشند.

در حالی که درونگراها به سمت دنیای درون خود گرایش دارند و سعی می کنند بر افکار و احساسات خود متمرکز سوند. آنها گوشه گیری و خجالتی هستند. حال به شخصیت خودتان نگاه کنید. آیا شما درونگرا هستید یا برونگرا؟ یونگ معتقد است نمی توان همزمان دو شخصیت بود. انسان این قابلیت را دارد که به سمت هر دو گرایش پیدا کند. اما به طور همزمان ممکن نیست.

از دیگر نکات برجسته در بخث شخصیت شناسی در نظریات یونگ کارکرد چهار مولفه روانشناسی است که عبارتند از: حس کردن، شهود، تفکر و احساس.

یونگ معتقد است حس کردن و شهود (مشاهده بدون لمس کردن) دو نوع مولفه غیرعقلانی محسوب می شوند. افرادی که در تصمیم گیری ها و قضاوت های خود از این دو مولفه بیشترین استفاده را می کنند، نمی توان شخصیت آنها را عقلانی دانست. اما احساس و تفکر دو مولفه عقلانی محسوب می شوند. تفکر به قضاوت در مورد درستی یا غلط بودن موضوعات و پدیده ها می پردازد. احساس هم بر حسب دوست داشتن یا دوست نداشتن، خوشایندی یا ناخوشایندی تصمیم می گیرد. پس می تواند کارکرد مهمی در تصمیم گیری ها و ارزیابی ها داشته باشد.

مهم

اگر دوست دارید در کارگاه شخصیت شناسی شرکت کنید و خودتون رو بشناسید و کهن الگوهای فعال خودتون و دیگران رو تشخیص بدین

روی لینک زیر کلیک کنید و در کارگاه شخصیت شناسی ثبت نام کنید

**هزینه کارگاه کاهش یافت

لینک اطلاعات بیشتر و ثبت نام در کارگاه:

https://irselfmade.com/product/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C/

برچسب‌ها: , , , , , , , ,
مقالات پیشنهاد شده

ما عاشق خواندن نظرات شما هستیم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست