واقعیت آن است که امروزه افراد بسیار زیادی در گذشته خود مانده اند. آن ها دائما به گذشته پر از درد و رنج خود فکر می کنند و دائما تلخی آن روزها را به خاطر می آورند. اما باید بدانید که توقف در گذشته نه تنها باعث رنج و عذاب می شود، بلکه باعث بروز بیماری های روانی چون افسردگی و سر انجام مرگ می شود. بنابراین باید یاد بگیرید که چگونه با کمی تلاش گذشته تلخ خود را فراموش کنید.
به شما در این نوشته از آنتونی رابینز، خواهیم گفت که گام اول عبور از گذشته دانستن پاسخ این سوال است: «چرا عبور از گذشته برای من لازم است؟» سپس خواهیم گفت که گام بعدی شناسایی عواطف و احساسات شما است. پس از آن باید وضعیت ذهنی و بدنی خود را شناسایی کنید. گام نهایی نیز خدمت کردن است. چرا که انسان با خدمت کردن انگیزه پیدا می کند. شما با انجام این کارهای به ظاهر ساده اما مهم می توانید از گذشته عبور کنید، به رشد فردی برسید و زندگی خود را متحول نمایید.
چگونه میتوان از گذشته گذشت؟
چرا ما به گذشته نگاه میکنیم؟ چرا عبور از تجربههایی که موجب درد و رنج ما شدهاند، برایمان دشوار است؟ با اطمینان می توان گفت که تعداد بسیاری از ما، در گذشته گیر کردهایم. همه ما باید احساس کنیم که میتوانیم از درد دوری کنیم، گذشتههای تلخ خود را فراموش کنیم و در آینده مسیری بسیار ایده آل، پیدا کنیم.
درد مداوم به معنای آسیب دائمی است و در نهایت منجر به مرگ ما میشود. پس به گذشته که به عنوان یک درد است فکر نکنید. برای خیلیها این گمراه کننده، دشوار و خطرناک است که به ناشناخته ها گام بگذارند. آن ها میترسند آسیب ببینند. این میتواند به شدت ناراحت کننده باشد؛ چرا که این احساس عدم اطمینان در مورد آنچه که پیش روی قرار دارد، زندگی آن ها را نابود کند. بنابراین ما به گذشته خاتمه میدهیم، حتی اگر برایمان بسیار سخت و دشوار و پر از نگرانی باشد، این چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
به همین دلیل است که عبور از گذشته و فکر نکردن به آن بسیار دشوار و سخت است/ چون ما احساسات را به اطلاعات مرتبط میکنیم. برای مثال، یک زن را که دارای حس زنانه است، در نظر بگیرید. اگر شریک زندگی او کسی است که موجب درد عاطفی او میشود، ممکن است او به خاطر خاطرات خوشی که قبلاً با او داشته تمایل داشته باشد که او را دوباره و در طول رابطه و زندگی خود بپذیرد. او امید دارد شرایط بدون توجه به گذشته و اتفاقاتی که روی داده است، آینده بهتری داشته باشند. اما دلیلی واقعی وجود دارد که چرا او دچار مشکل شده است.
به روز عجیب روز 11 سپتامبر فکر کنید. احتمالاً شما میتوانید تصویری را که به خاطر داشتید و آن چه که در هنگام حملات تروریستی شنیده اید بیاد بیاورید. اما اگر شما مجبور به فکر کردن در مورد 8/11 بودید، حافظه شما به نظر میرسد بسیار دقیقتر به آن جزئیات میرسید. این به این دلیل است که ما اطلاعاتی را ذخیره نمیکنیم مگر این که احساساتی را به آن متصل کنیم، به عبارت دیگر، اطلاعاتی که در ذهن ما هستند هر کدام به نحوی با احساسات ما رابطه دارند. یعنی یک احساس مرتبط با اطلاعات. اما، اطلاعات با احساسات باعث بی نظمی می شوند و به طور قابل توجهی بر آنها تأثیر میگذارد؛ به ویژه اگر این احساس درد و رنج باشد. پس زنان باید مراقب باشند، چون این اتفاق بیشتر در زنان اتفاق می افتد.
حال آن را با یک نیروی مردانه مقایسه کنید. در مردها این گونه نیست، این به این دلیل است که انرژی مردانه در مورد شکستن و رها شدن است. از سوی دیگر، انرژی زنانه در مورد رها کردن نیست – در مورد پر کردن و جمع شدن و نگه داری خاطرات است. – آن ها تا هنگامی که هنوز عواطف با حافظه مرتبط شده است، به طور فزایندهای دچار مشکل میشوند. اما مردها بیشتر و راحت تر میتوانند خاطرات و گذشته خود را رها کنند و به آینده و زندگی خود بپردازند.
این روابط چگونه بر روابط ما، زندگی و شادی ما تأثیر میگذارد؟ و چگونه ما یاد بگیریم که چنگ زدن به گذشته را رها کنیم تا بتوانیم در یک مسیر سالم تر و شادتر حرکت کنیم؟
چرا این برای شما لازم است؟
اولین قدم این است تعیین کنید که چرا مایل به فراموشی گذشته هستید. از خودتان بپرسید: «دلایلی که شما باید از این فراتر بروید چیست؟ زندگی شما چگونه تغییر خواهد کرد؟ چگونه مسیر روابط خود را تغییر میدهید؟ و چگونه در این فصل جدید زندگی خود احساس شادی خواهید کرد؟»
این یکی از مهم ترین بخشهای این فرآیند است زیرا به شما کمک خواهد کرد انگیزه خود را حفظ کنید. این بخش احساسی شما است. شما ناگزیر به عقب نشینی و نگاه به گذشته و خاطرات بد خود میشوید، اگر هدف خاصی برای زندگی نداشته باشید، اما اگر به دلایل قوی و هدف قاطع برای ادامه زندگی شاد خود برسید، حواس شما متمرکز و مختص به زندگی آینده میشود.
شناسایی تواناییهای احساسی شما
گام بعدی فراموشی گذشته این است که عادتهای عاطفی خود را شناسایی کنید. زندگی شما چگونه است؟ گرایشهای شما چیست؟ شما از لحاظ احساسی چگونه زندگی میکنید؟
هنگامی که ما به عواطف خاصی عادت میکنیم، متوجه نمیشویم که چگونه آن ها هر روز بر ما تأثیر میگذارند. اما عادتهای عاطفی ما میتوانند تأثیر عمیقی بر نحوه نگاه ما به زندگی، شیوهای که ما خودمان را با ان پیش میبریم، نحوه صحبت کردن، کلمات استفاده شده و نحوه رفتار ما داشته باشند. پس چرا در عین حالی که داریم زندگی میکنیم، در زندگی خود احساسات منفی را تقویت میکنیم و احساسات مثبت را از بین میبریم؟
با شناسایی عادتهای عاطفی خود، میتوانید شروع به تغییر در جهت آمادگی خود برای ایجاد یک تجربه مثبت در زندگی خود کنید. از آنجا که احساسات شما مانند یک عضله است، شما میتوانید خود را با احساس نا امیدی، غمگینی ، استرس و یا حتی افسردگی آموزش دهید. همچنین میتوانید خود را با احساسات پرشور، شادی و هیجان آموزش دهید. هرچه بیشتر خودتان را تقویت کنید، این احساسات با نیروی بیشتری در زندگی شما تأثیر میگذارند.
وضعیت بدن و ذهن شما
پیشرفت نهایی با توجه به ذهنیت شما در هر روز برایتان اتفاق می افتد. اگر تلاش آگاهانه برای تصمیم گیری و عمل کردن در مورد آن چه که در درون ذهنتان و برای زندگی تان به آن فکر میکنید، نداشته باشید، شما اجازه میدهید علفهای هرزی که مغز و ذهن شما را معیوب و افسرده میکنند در ذهن شما رشد و گسترش پیدا کنند. زندگی فقط برای شما اتفاق می افتد. مهم نیست که چقدر هوشمند هستید، چقدر باهوش هستید، چگونه الهام گرفتهاید، اگر در درون ذهن خود ایستادگی نکنید، موافق ناتوانی خودتان هستید و اجازه تخریب و نابودی زندگی تان را صادر کردهاید.
با داستانهای قدرتمند ذهن خود را تغذیه کنید. خود را با افرادی که حال شما را بهتر میکنند احاطه کرده و خود را در حالت آزاد و شاد قرار دهید. این کاری است که شما هر روز باید انجام دهید تا باعث ایجاد حرکت و در نهایت منجر به تغییر گسترده در زندگی تان شود.
خدمت کردن
در نهایت مهمترین انگیزه، پیدا کردن چیزی است که میخواهید به آن خدمت کنید، این هدف و انگیزه اهمیت بسیاری برای انجام کارهای شما دارد. برای خانوادهتان، برای جامعه، برای بشریت زندگی کنید. انگیزه مهم است. بنابراین انگیزههایی پیدا کنید که فراتر از خودتان هستند. مهم نیست چقدر ضعیف شده یا این که شکسته شدهاید، شما چیزی مهم و ارزشمند برای ارائه به دیگران دارید. هنگامی که شما در نهایت انگیزه تان را تحقق بخشید و شروع به ارائه آن دیگران کنید، زندگی خود را به طور چشمگیری بهبود خواهید بخشید. پس هم اکنون شما در حال حاضر سطح دیگری از هدف و معنای خود را در زندگی خود دارید.
زندگی شما اهمیت دارد و اگر شما خود را با حقیقت و واقعیت تطابق دهید که شما تنها برای گرفتن خدمات از دیگران زندگی نمیکنید، بلکه برای ارائه بسیاری از خدمات و کارها به مردم زندگی میکنید، دیگران برای شما اعتماد و اعتبار قائل می شوند و احساس خوبی نسبت به شما خواهند داشت. پس کمک کردن به شما یادآوری میکند که برای چه هدفی ساخته شدهاید. تمرکز بر نیازهای دیگران، راهی است برای ایجاد انگیزه کمک کردن و خدمت بیشتر و بیشتر به مردم، بیش از آن چه که فکر میکنید. فواید خوب بودن را احساس میکنید. شما تولدی دیگر خواهید داشت. خلاق تر می شوید و راه حل خلاقانهای برای حل مشکلات پیدا میکنید. هنگامی که شما خسته میشوید، قدرت پیدا میکنید. شما بهتر میتوانید گذشته را از بین ببرید و به شیوهای دوستانهتر و مهربانتر پیش بروید و زندگی کنید.
لینک کوتاه مطلب: |
برای کپی کلیک کنید |
ما عاشق خواندن نظرات شما هستیم!