با ترس زندگی کردن (Fear Of Life) موضوعی است که برای اغلب ما وجود دارد. گاهی ترس از مسائل و مشکلات پیشرو آنقدر ما را درگیر خود میکند که از همه چیز غافل میشویم. ترس از آینده، مشکلات و سختیها تا زمانی مؤثر است که به پیشرفت ما کمک کند. وقتی در حال عبور از خیابان هستیم، ترس از تصادف باعث میشود تا با احتیاط قدم برداریم. به دو سمت خیابان نگاه کنیم و اگر شرایط را مهیا دیدیم از آن عبور کنیم. اما وقتی ترس باعث شود که از خیابان رد نشویم و ساعتها بدون حرکت سر جای خود بمانیم، سختترین ضربه را به زندگیمان وارد میکند. پس اگر راهکار مقابله با ترس را یاد نگیریم، لاجرم به عقب برمیگردیم.
با ترس زندگی کردن تو را به عقب میبرد
تا زمانی که دیدگاهمان نسبت به موضوعات، اهداف و آینده با بدبینی و افکار منفی همراه باشد، ترس عجیبی برای تصمیمگیری داریم. پس سعی میکنیم به همان شرایطی که داریم رضایت دهیم و از جای خود تکان نخوریم. به همین دلیل هم هیچ پیشرفتی در زندگی نخواهیم داشت. به زندگی انسانهای موفق نگاه کنید. بسیاری از آنها روزگاری در موقعیت شما بودهاند. اما کاری که توانستهاند انجام دهند، مقابله با ترس بوده است.
چطور با ترس مقابله کنیم؟
برای اینکه بتوانیم با ترس زندگی کردن مقابله کنیم، باید هر چه فکر منفی و تردید داریم کنار بگذاریم. اجازه دهید برایتان خاطرهای بگویم.
«در کودکی به شدت از ارتفاع میترسیدم. من زمانی که برای اولین بار به پشت بام خانه رفتم، 10 سال داشتم. به خانهی دوستم رفته بودم تا با هم درس بخوانیم. او کمی جسور بود و شیطنتهای کودکیاش را همیشه برملا میکرد. در حیاط توپ بازی میکردیم که توپ به پشت بام خانه افتاد. با جسارتی که داشت از او خواستم به پشت بام خانه برود و توپ را پایین بیاورد.
او از نردبان چوبی بالا رفت و چند دقیقه در پشت بام بیصدا ماند. صدایش زدم و بعد از چند دقیقه سرش را نشان داد و گفت: «بیا بالا ببین چی پیدا کردم. چند تا بچه گنجیشک کنار کولر توی یه لونه هستن». راستش من تا آن روز بچه گنجشک را از نزدیک ندیده بودم. یکی را در دستش گرفت و نشانم داد تا به حرفش ایمان بیاورم.
بیتاب از اینکه در بالای پشت بام چه میگذرد، سریع خودم را به آنجا رساندم. من تا آن روز از هیچ نردبانی بالا نرفته بودم. آنقدر از ارتفاع میترسیدم که جرأتی برای این کار نداشتم. اما آن روز ذوقِ دیدن گنجشکها مرا به بالا کشاند. وقتی از پلههای نردبان بالا میرفتم، به تنهای چیزی که فکر میکردم، گنجشکهای کوچکی بودند که در یک لانه منتظر مادرشان بودند.
بعد از بالا رفتن و رسیدن به پشت بام من گنجشکها را دیده بودم و بیآنکه به آنها آسیبی بزنم میبایست از نردبان پایین میآمدم. اما پایین رفتن از نردبان به شدت برایم سخت بود. چون هر لحظهای که قصد داشتم پایم را روی پلهی اول نردبان بگذارم، ترس از افتادن، اجازه قدم برداشتن را به من نمیداد.
من نزدیک به یک ساعت در پشت بام ماندم در حالی که فقط گریه میکردم. تا اینکه دوستم پیشنهاد داد بدون اینکه به زمین نگاه کنم، فقط به پلههای نردبان چشم بدوزم. این روزش را اجرا کردم و تمام ترس من از سقوط از بین رفت».
ترس از زندگی کردن هم همین است. تا وقتی به افتادن و سقوط فکر میکنیم، جرأتی برای حرکت و پیشرفت نداریم. اما وقتی شوق هدف داریم، ترس از بین میرود. پس بزرگترین راهکار مقابله با ترس زندگی کردن تقویت انگیزه است.
اگر ترس و استرس بیش از حد زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است، خودساخته شرکت در دوره «خداحافظ استرس» را به شما پیشنهاد میدهد. برای کسب اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید:
لینک کوتاه مطلب: |
برای کپی کلیک کنید |
1 دیدگاه. Leave new
ممنون از مطلب مفیدتون
ما عاشق خواندن نظرات شما هستیم!