هدف من تو زندگی چیه؟
یه سوال ساده برای فکر کردن و از دست دادن زمان برای فکر کردن. ما ها هممون زمانی رو برای این سوال هدر دادیم. اونایی که هدفشون رو میدونن و به سمتش رفتن، به نظر میاد که خیلی خوش شانس هستن، درحالی که بقیه ما توی روزای خاکستری هستیم و روز ها رو پشت سر میزاریم و از خودمون میپرسیم کاری که داریم میکنیم واقعا مهم هست، آیا واقعا کاری که براش به این دنیا اومدیم رو داریم انجام میدیم؟
اما جستجو برای تعیین اهداف چیزی نیست که از لحاظ فلسفی دور از دسترس باشه. همینطور چیزی هم نیست که شما تمام عمرتون رو مجبور بشید وقت صرفش بکنید تا ببینید که چیه. چون شما از قبل جواب رو میدونید، درواقع تمام زندگیتون اون رو میدونستید. دقیقا جلوی بینیتونه. یا دقیق تر، داخل بینیتونه، بین ششها و مرکز عصبی بدنتون.
این جواب برای همه یکسانه، اما در لحظه فرق داره. جواب “انرژی” هست. اما نه هر انرژی.
به عنوان یه آدم هدایای بیشمار و معجزه آسایی داریم. خدا، جهان، کائنات – هرچی که دلتون میخواد اسمشو بزارید بر اساس هرچیزی که بهش اعتقاد دارید — به ما هدیه فوقالعاده زندگی رو دادن. نه هر زندگی. یه زندگی منحصر به فرد. زندگی که درسته با بقیه زندگیها در ارتباطه، اما منحصر به فرده. و بعد از هدیه زندگی – که مطمعنا بهترین هدیه هم هست – هدیه بزرگ بعدی، هدیه انرژیه.
منظورم انرژی سطح پایینی که مثلا از خوردن قهوه به دست میارید نیست. منظورم انرژی هست که در درون شما وجود داره، انرژی که قبل از تولد به شما داده شده، و انرژی که شما رو منحصر به فرد میکنه. انرژی که شما تو زندگی یا باهاش دارید کار میکنید یا علیهش دارید کار میکنید. انرژی که ازش پیروی میکنید – چون میدونید که هدف زندگی اینه که از این جریان پیروی بکنید — یا انرژی که شما نمیشناسیدش، و زندگی رو پر از درد میکنه.
میبینید، ساده ترین راه برای اینکه ببینید هدف زندگیتون رو دارید تامین میکنید یا نه اینکه از خودتون بپرسید روزهای من چقدر دردناک هستن؟ کارکردن من چقدر دردناکه؟ اگه جواب شما به هرکدوم از اینها معمولی یا زیاده، بدونید که مطابق هدف زندگیتون زندگی نمیکنید.
شما برای انجام یه هدف خاص به وجود اومدید. این چیزی نیست که شما توی زندگی درست بکنید. این هدف از قبل اینکه به دنیا بیاید وجود داشته. برای ارضای این نیاز، باید از اچیزی که انرژیتون بهتون میگه پیروی بکنید. از کجا بدونید که بهش توجه نمیکنید؟
وقتی که مردم خودشون رو به جریان انرژیشون میسپرن، زندگی تقریبا خیلی ساده به نظر میرسه، بدون هیچ تلاشی. وقتی که دارید برعکس انرژی تون حرکت میکنید، همه چیز به شدت سخت به نظر میرسه.
فعالیتهایی توی زندگی هستن که مهم نیست چقدر وقت روشون بزارید، یا چقدر با شدت میتونید روشون تمرکز بکنید، اونا بهتون انرژی میدن. اینها فعالیتهایی هستن که باید روشون وقت صرف بکنید، چون که راهی هستن که هدف زندگیتون رو بهش برسید.
بعدش فعالیتهای دیگهای تو زندگی هستن – که بیشتر فعالیتهای ما رو شامل میشن، یا همه اونهایی که خارج از تواناییهای منحصر به فرد شماست — که مهم نیست چی باشن، انرژی شما رو تحلیل میبرن. فارغ از اینکه چقدر تلاش کنید تا تلاشها تون رو بهینه کنید، نقشه بریزید که توش موفق بشید، این فعالیتها زندگیتون رو مختل میکنن. هیچ کاری نمیشه کرد که این فعالیتها با انرژی شما همسو بشن، و بنابراین شما با انجام دادن اون کارها اهداف زندگیتون رو تامین نمیکنید.
به عنوان یه آدم، برامون راحته که قدرتهامون رو ندید بگیریم، چون به عنوان یه قدرت بهشون نگاه نمیکنیم. قدرتهای ما میتونن به طرز فریب انگیزی ناچیز به حساب بیان، مثلا بگیم همه که میتونن این کار رو بکنن. اما نمیکنن. در واقع، بدون دردسر ترین فعالیتهای شما تحسین برانگیز ترینها برای دیگران خواهد بود. و این همیشه برنامهی جهان بوده.
اگه با قدرتهاتون دارید کار میکنید – یا در راستای انرژیتون دارید کار میکنید — فعالیتهاتون بدون دردسره. در ابتدا مثل اینه که کار خاصی نمیکنید، اما اصلا دست کمش نگیرید، کاری رو که توی طبیعتتونه انجام بدید، بزارید نتایج کارهاتون بازخوداتون باشن.
وقتی روی نقاط قوت خودتون سرمایه گذاری کردید، براساس انرژیتون، و از کارهایی که بهتون نمیخوره اجتناب کردید، نتایج ماورای چیزیه که تاحالا تجربه کردید. یک شبه اتفاق نمیوفته. تاثیری که تو دنیای واقعی ما میبینیم با چیزی که توی ذهنمون حس میکینم باهم اختلاف زمانی دارن، اما بلاخره ما میبینیمش. هرچی باشه، دنیای فیزیکی ما بازتاب افکار ماست.
همیشه بهمون گفتن که باید سختی بکشیم تو زندگی. باید درد بکشید، از کار کمرشکن اذیت بشید تا به موفقیت برسید. اما واقعیت اینه که با ثابت قدم بودن به تعهدتون در مورد ویژگیهای منحصر به فردتون، میتونید به همون موفقیتها برسید. لازم نیست که حتما زجر بکشید.
آیا این به این معنیه که نباید زیاد تلاش کنید؟ این یعنی نباید تلاش مداوم بکنید که بهتر بشید؟ این یعنی چیزی که میخواید رو سریع به دست میارید؟ نه، قطعا اینطور نیست.
این یعنی کاری که میکنید باید در طنین انداز انرژی شما باشه. با فعالیتی که میکنید باید انرژی بیشتری نسبت به انرژی اولیه به دست بیارید. شما باید در آخر روز احساس خستگی بکنید، اما نه به خاطر درد و استرس، بلکه به خاطر اینکه اینقد انرژی دریافت کردید که مرکز انرژی شما داغ کرده و شما باید یه شب بهش استراحت بدید تا فردا با قدرت بیشتری کارش رو ادامه بده.
اینها قدمهایی هستن که به کمکشون میتونید هدف رندگیتون رو مشخص کنید:
فعالیت (ها) یی که بهتون انرژی بیشتری از انرژی که صرفش میکنید بهتون برمیگردونه رو بنویسید
فعالیتهایی هستن که میتونن از حداکثر انرژی فیزیکی شما استفاده بکنن، و به این وسیله، کاری بکنن که شما بخواید کار بیشتری انجام بدید. این فعالیتها احساس درستی دارن، و با اینکه شما زیاد روش وقت میزارید، به نظر بدون دردسر میان. زمان سختیها، مهم نیست که چقدر سخت باشن، ارزنده هستن. این فعالیتها از اصل زیر پیروی میکنن:
انرژی روحی و ذهنی میره بیرون => انرژی فیزیکی میاد تو
من انجام این تمرین رو با بقیه مردم که به شما نزدیکن و از بهبودتون حمایت میکنن انجام بدید. همونطور که بالا گفته شد، میتونه برای مردم خیلی سخت باشه که قدرتهاشون و ویژگیهای منحصر به فردشون رو پیدا بکنن.
برای من، چیزی که خیلی بهم انرژی میده حرف زدنه، الهام بخشیدنه، نوشتن و درس دادن در زمینههای ارتباط انسانها، عملکرد بالا و بهبود زندگیه. وقتی این کار رو میکنم، انگار توی اوجم، یعنی رهبر بهتری میشم، همسر بهتری میشم، دوست بهتری میشم و همه چیز توی زندگیم به نظر خیلی شفاف میاد. برای همین، فهمیدم که هدفم توی زندگی – چیزی که انرژی من منو به سمتش برد — اینه که به دیگران کمک کنم تا نسخه بهتری از خودشون باشن.
فعالیتهایی که انرژی شما رو خالی میکنن بنویسید
با خودتون رو راست باشید. ما عادت کردیم که باید توی بعضی زمینهها خوب باشیم. رهبرا باید مدیرای خوبی باشن، اما این الزاما درست نیست. ما همیشه فکر میکنیم که اگه تو کارها عالی عمل نکنیم، هیچوقت نمیتونیم یه کمپانی موفق ایجاد بکنیم، که غلطه. به عنوان یه مدیرعامل باید بهترین فروشنده باشم، کی اینو گفته؟
نکتهای که میخوام بگم اینه که هیچ بایدی در کار نیست. موضوع اینه که چه کاری بهتون حال میده و چه کاری نمیده. تواناییهای منحصر به فردی هستن، و بعدش همه چیز هست. از تظاهر به علاقه داشتن به بعضی چیزها درحالی که ازشون متنفرید دست بردارید. از قرار دادن ضعفها جلوتر از قدرتمندیهاتون دست بردارید. شهامت این رو داشته باشید که توی همه چیز عالی نباشید و هرچیزی رو دوست نداشته باشید.
از انرژیتون پیروی کنید
یا دقیق تر، سریعا برید دنبال اینکه چطور از مورد ۱ بیشتر انجام بدید و کمتر از مورد ۲ انجام بدید. و به محض اینکه همه چیز در راستای انرژی شما شد، هرچیزی که لازم داره رو بهش بدید.
فقط چون انرژی شما هم راستای هدف زندگیتونه، دلیل نمیشه که همه چیز عالی باشه. این معنیش این نیست که تو کاری که میکنید خیلی عالی یا حتا خوب باشید. اما معنیش اینه که شما حس خوبی دارید و کاری که میکنید به نظر درسته. . با اعتماد به انرژیتون و تعهد بهش، همیشه توی این وضعیت باقی نمیمونید، و با طی کردن این مسیر، درنهایت چیزی که قرار بوده درست بکنید رو درست میکنید. جادویی که قرار بوده ایجاد بکنید رو ایجاد میکنید. شما فوقالعاده میشید.
چون هدف شما توی زندگی مثل یه ماجراجوییه که هیچوقت تموم نمیشه. اونهایی که انرژیشون رو پیدا کردن و بهش گوش دادن همیشه هدفشون رو میدونن و میتونن دوباره به مسیر برگردن وقتی که از راهشون دور میشن. هدف شما توی زندگی این نیست که فقط یه کار انجام بدید، بلکه اینه که خودتون باشید.
شما انسانید، نه کاری که انسان باید بکنه، و هدفتون اینه که انسانی باشید که انرژیتون هرروز داره شما رو به سمتش هدایت میکنه.
منبع: www.entrepreneur.com
(ترجمه، ویرایش و گردآوری توسط تیم خودساخته)
درباره رشد فردی بیشتر بخوانید.
لینک کوتاه مطلب: |
برای کپی کلیک کنید |
3 دیدگاه. Leave new
[…] را از شما پرسید می توانید توضیح دهید که کار و به طور کلی هدف شما چه تاثیری بر روی مردم دارد. می توانید اینگونه توصیف […]
[…] در درون شما تغییر نکنه اتفاق بارزی نخواهد افتاد. اگر هدفی دارید و برای رسیدن بهش مصمم هستید، تغییر رفتار بر عادت […]
[…] این طبیعی است. افراد موفق اراده کافی برای رسیدن به هدف را دارند. هر قدمی که در مسیر خوشبختی و موفقیت بر می […]
ما عاشق خواندن نظرات شما هستیم!