زندگی نامه افراد موفقمقالهوبلاگ

داستان زندگی کنراد هیلتون، یکی از غول های هتل داری دنیا

اشتراک گذاری این مطالب در:

من آموختم که اگر راحت بنشینم، هرگز راه به جایی نخواهم برد

کنراد هیلتون در روز کریسمس سال 1808 در سن آنتونیو به دنیا آمد. او عضوی از یک خانواده ی 8 نفری بود. پدر کنراد فردی پر انرژی و کاری بود و او این خصلت ها را از پدرش به ارث برده بود. از آنجایی که پدر کنراد مشغله ی زیادی داشت، کنراد و خواهر و برادرانش بیشترین وقت را با مادرشان می گذراندند. این مادر بود که ایمان، احترام، صداقت و عشق به حقیقت را در کنراد پرورش داد. کنراد نمی توانست تصور کند که روزی بتواند با حیله گری و ریا حتی یک دلار کسب کند.

کنراد هیلتون علاقه ی بی حد و حصری به کسب و کار داشت و از زمان کودکی به دلیل زندگی در منطقه ی مهاجران اسپانیایی، به زبان انگلیسی و اسپانیایی تسلط داشت. مدارسی که کنراد در آن ها مشغول به تحصیل بود سطح آموزشی مناسبی نداشتند و مادر او سعی می کرد تا کنراد را به مطالعه ی بیشتر وا دارد و این کمبود آموزشی را جبران کند. کنراد توانست به کمک مادرش به دانشکده ی سنت مایکل برود که از نظر سطح علمی و مذهبی مورد قبول مادرش بود. در همان زمان، او تابستان ها را به کار در فروشگاه مواد غذایی پدرش می پرداخت. او در آن زمان درآمد تقریبا مناسبی از این کار داشت. از آنجایی که پدرش به او گفته بود که اگر به کارش عشق و علاقه بورزد حقوق او را دو برابر می کند، علاقه و اشتیاق به کار از همان زمان در او افزایش پیدا کرد. او به طور ناخودآگاه شروع به استفاده از اصل طلایی تلاش کرد.

در سال 1904، خانواده ی کنراد هیلتون کسب و کار موفقی داشت و پدرش که توانست 135 هزار دلار از فروش معدن زغال سنگ به دست بیاورد، تصمیم گرفت که خانواده اش را به شیکاگو ببرد تا در هتل مجللی اقامت کنند و برای چند روز به تفریح و گردش بپردازند. علاقه ی کنراد به هتل های مجلل و اتومبیل های لوکس از همان زمان آغاز شد. اما وضعیت خوب خانواده ی هیلتون دوامی نداشت و بعد از بحران اقتصادی سال 1907، دچار مشکلات مالی جدی شدند. در نهایت پدرش اعلام ورشکستگی کرد اما کنراد راه حلی برای این اوضاع داشت. او پیشنهاد داد که پنچ شش اتاق موجود در خانه شان را به اتاق هایی مثل یک هتل تبدیل کنند.

پیشنهاد او مورد پذیرش قرار گرفت و جرقه ی تلاش های بزرگ تر او از همان زمان زده شد. این مدت دوران سختی برای هیلتون بود چرا که بعد از کار در هتل معمولا نیمه شب ها از خواب بیدار می شد تا به استقبال مسافرانی برود که در آن زمان به هتل می رسیدند. کنراد هیلتون از همان زمان آموخت که برای رسیدن به موفقیت، باید ساعات زیادی را به کار و تلاش اختصاص دهد. او تا لحظه ی مرگش می گفت که حاضر نیست تجربیاتش را با میلیون ها دلار عوض کند.

او در اداره ی این هتل بسیار موفق عمل کرد. اما داستان زندگی او پر از شکست های مالی است. یک بار یک جوینده ی معدن او را وسوسه کرد تا در معدن طلا سرمایه گذاری کند. هیلتون جواز معدنی خریداری کرد و در اختیار او گذاشت تا به کار جست و جوی طلا بپردازد. اندکی بعد آن مرد از دنیا رفت و هیلتون تمام سرمایه ی خود را از دست داد. او بعد ها به فکر تاسیس بانک افتاد و به عنوان معاون بانک شروع به کار کرد. کنراد در شروع کار بسیار موفق بود اما حسادت بازرگانان موقعیت او را به خطر انداخت و بعد ها بانک محل خدمتش به تصاحب بانک دیگری درآمد. او از این دوران درس ارزشمندی آموخت.

اگر در راه رسیدن به هدف خود استقامت نشان دهید، به آرزوی خود خواهید رسید.

کنراد هیلتون سال ها بعد توانست بانکی را در سانفرانسیسکو خریداری کند و در همان زمان بود که با هتل پر رونق مابلی آشنا شد. از اینجا بود که رسالت خود در زندگی را پیدا کرد و تمام زمان و سرمایه خود را صرف هتل و هتلداری کرد. او هتل مابلی را به قیمت 4 هزار دلار خرید و آن را آنطور که میخواست راه انداخت. او تغییرات بسیار زیادی در هتل به وجود آورد. کنراد در آن زمان از دو اصل مهم پیروی می کرد:

خدمت بیشتر، قیمت کمتر

بیزاری از اتلاف پول، اتلاف فرصت و کار بی ثمر. به عبارت دیگر، همه ی این ها را طلا فرض کن و بکوش که این معادن طلا را به دست آوری

موفقیت او در اداره ی هتل مابلی به او در احداث هتل های بعدی اش کمک کرد. اما بعد ها بحران اقتصادی او را وادار کرد تا چهار هتل خود را تعطیل کند و هزینه ها را در سایر شعبه ها به طور چشمگیری کاهش بدهد. در همان دوران، سودی که از سرمایه گذاری در صنعت نفت کسب کرده بود به کمکش آمد. بعد از آن او توانست هتل های موفقی را بخرد و آن ها را به نام هتل هیلتون تغییر بدهد. با وجود تمام این موفقیت ها، او در فکر اهداف بزرگ تری بود؛ ساخت هتل در خارج از خاک آمریکا. او هنگام خرید نخستین هتل خود در خارج از کشور اصل زیر را مورد توجه قرار داد:

احترام کسی را که با او داد و ستد داری نگه دار

وقتی کنراد هیلتون در سن نود و یک سالگی چشم از جهان فرو بست، سرپرستی بیش از 250 هتل در سراسر دنیا را بر عهده داشت. او همیشه قبل از گرفتن هر تصمیمی، مدت ها تحقیق می کرد و جوانب مختلف آن را می سنجید. کنراد شیفته ی کار خود بود و حتی هنگام خوردن و خوابیدن به هتل می اندیشید. او تمام شب را با رویای هتل به صبح می رساند. این مرد باتدبیر، تاثیر ژرفی بر صنعت هتلداری دنیا گذاشت. زندگی کنراد هیلتون تبلور اصل زیر است:

به خود، سرنوشت خود و خدای خود ایمان داشته باش

برچسب‌ها: , ,
مقالات پیشنهاد شده

ما عاشق خواندن نظرات شما هستیم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست